پسرها و عاشقها داستان والتر مورل و همسر او است. وقتی که ازدواج آنها با شکست مواجه میشود سرخوردگی حاصل از آن، به همراه اتفاقات دیگری که در خانواده رخ میدهد، باعث میشود خانم مورل امیدهایش را به فرزندان پسر خود معطوف کند تا مردانی متفاوت از شوهرش از آنها بسازد. در این میان، پال مورل پسر دوم خانواده در سفر خود به دنبال رهایی از این پیوند و یافتن شکلی دیگر از آن در تقلا است.
خرید کتاب پسرها و عاشق ها
جستجوی کتاب پسرها و عاشق ها در گودریدز
معرفی کتاب پسرها و عاشق ها از نگاه کاربران
نیاز به جمع آوری نظرات من در مورد این.
مشاهده لینک اصلی
من قبل از خواندن بیوگرافی برتریان راسل در دبیرستان من علیه او متولد شدم. من یک متخصص علوم و عقلگرایی هستم، معتقد به دموکراسی و برابری جنسیت هستم، بنابراین تصمیم من برای گرفتن طرف روسلز در جنگ فلسفی که او بین خود و لارنس سیراب شد، یک مهاجم نبود. برای من سخت است که از ستایش لورنس سخن بگویم، زمانی که او خیلی زود سستی می کرد - به عنوان مثال، نقل قول Lady Chatterleys عاشق که در آن قهرمان روابط زناشویی خود را با همسر سابق خود Bertha توصیف می کند: آن را سخت تر و سخت تر کرد تا بیرون بریزد و از آنجا پاره شد، به نظر می رسید که آن را منفجر کردن خیش بود. با خدا، شما فکر می کنید یک خانم نرم در آنجا، مانند یک انجیر. اما به شما می گویم که ریمپس های قدیمی بین پاهای خود دارند، و تا زمانی که بیمارید، آنها را با آن پاره می کنید. مثل یک خرابکار قدیمی! او مجبور به پاره شدن، پاره شدن، پاره شدن، به طوری که او هیچ احساس در او به جز در بالای نان، نکته بسیار خارج از بالا، که درهم و برهم زد. به هر حال، به محض این که عاشقان چند ساله بودند، حرف زده می شد، بنابراین، مردان می گویند. (چرا باید بسیاری از زنان ناسپاس در ادبیات انگلیسی به Bertha معروف باشند؟) به هر حال می توان گفت که هیچ چیز نمی تواند از اعتقاد من که لاورنسس پسران و عاشقان یک رمان کامل است. اولین بار وقتی چهارده ساله بودم آن را خوانده بودم. در آن زمان، من به شدت با شخصیت میریام لایورز، اولین دوست دختر پل مورلز، آشنا شدم: یک دختر نوجوان پرحادثه، پر سر و صدا، در آغوش گرفتن، دخترک نیازمند، که درونش و توانایی او برای عشق وسواس فجیع ابتدا شخصیت اصلی پل مورل را جذب می کند اما در نهایت او را دور می زند .میریم هنوز به عنوان یکی از شخصیت های زنده، سه بعدی، کاملا تصور شده در تمام داستان ها به من اعتقاد دارد. بنابراین گرترود مورل (Pauls کنترل مادر) است. سومین شخصیت بزرگ زن در رمان، کلارا دائوس، بیشتر از یک رمز است، اما دو مورد از سه موفقیت بد نیستند. پل مورل خود شخصیت بزرگی است، ناقص اما مرتبط است، با توجه به نکته های مفصل Lawrentian مانند @ تا زمانی که زندگی کامل است، مهم نیست که آیا آن را خوشحال یا نه. من گاهی فکر می کنم: هیچ نقطه ای در تلاش من برای نوشتن داستان، از آنجایی که به نظر غیرممکن است که من هرگز قادر به ایجاد یک شخصیت به عنوان یک زندگی واقعی به عنوان میریام لایورز یا گرترود Morel.Lawrences بعد از رمان، به عنوان مثال، زنان در عشق و دختر گمشده، لحظات خوب خود را دارند، اما در مقایسه با یک رمان فراموش نشدنی مانند پسران و عاشقان، آنها به نظر می رسد تنها polemics.
مشاهده لینک اصلی
من یک نظر منفی از لارنس را از عروس و داماد Lady Chatterleys و The Virgin و Coughing شکل دادم اما واقعا این را دوست داشتم، هر چند من می توانم ببینم که لارنس همان نویسنده ای است که در همه آنها وجود دارد. بیشتر آن را به زمین یا چیزی می اندازید، کمتر سعی می کنید چیزی را به من بفروشید، که به این معنی است که از نوشتن بیشتر لذت می برم. بخشی از آن چیزی که من در مورد آن دوست داشتم این است که آن طرح چندانی نداشت و من چندین نفر را دیدم که اظهار نظر می کردند که، مانند من، اولین بخش را به بهترین شکل دوست داشتند، که کمترین قطعه از همه را دارد و در مورد ازدواج پل مورلز است والدین. توضیح آن یک وضعیت است. چیزی که من در مورد این کتاب دوست داشتم این است که آن را در مورد یک خانواده فقیرنشین با خشونت خانگی که احساس زندگی روزمره خانواده را به حالت تعلیق درآورد، از دست می دهد؛ من متوجه شدم که توانایی این کار چیزی است که من قدردانی میکنم. آن را بسیار واقعی تر زندگی می کند بدون نیاز به معنی تون کردن آن. جالب بود که ببینیم طبقه کارگر ادبی چه کار می کند. گل، عمدتا. گل ها را دوست دارم، به طوری که درست بود، اما هنوز هم کمی عجیب و غریب راه را به یکدیگر برای دیدن گل های قابل توجه ظاهرا تشکیل چنین بخش مهمی از زندگی اجتماعی است. پائول مورل فکری و هنری خود را خاموش از مادر خود را غیر قابل تحمل، که ظاهرا او را نگه می دارد به طوری احساسی شلوغ است که او برای زنان دیگر وقت زیادی ندارد. در واقع واقعا هیچ ارتباطی با همه چیز از رابطه آنها نداشتم. من می دانم که بسیاری از دوستداران و عزیزان، اما روابط مادر و پسر در کتاب های قدیمی، به طرز عجیب و غریبی است. پل به اندازه کافی از مادرش دور می شود تا یک دوستی رمانتیک با نامحدود با مریام، یک دختر خسته کننده و مؤثر داشته باشد. او دوست دارد درباره احساساتش و هنرش با او صحبت کند، اما گاهی اوقات او از آن خسته می شود. در نهایت او از او می خواهد برای شروع کار با کلارا، یک زن مجرد چند سالی بزرگتر از خود، که خنک و محکم و شرافتمندانه است، زیرا که ازدواجش کمی آسیب دیده است. پل کلارا را گرم می کند و سپس از او خسته می شود. تمام این چیزها در مورد چرخه ای که به فریب دادن و انوگی می خورد، بر روی یخ ناز تحمل لورنس اسکیت بود، اما در مورد آن موفق نشد که شکست بخورد. سپس مادر پالس میمیرد و او احساس می کند که از بین می رود، اما تصمیم می گیرد به نحوی ادامه دهد.
مشاهده لینک اصلی
@ او اکنون، زندگی به نظر می رسد یک سایه، یک روز سایه سفید؛ شب، و مرگ و سکوت و بی عدالتی، این به نظر می رسید که بودن. برای زنده بودن، فوری و مودبانه بود - این چیزی نبود که باشد. بالاترین از همه این بود که به تاریکی می افتاد و آن را می چسبانید، که با وجود بزرگ بودن شناسایی شده بود.او کجا بود؟ - یک ذره ی کمی کوچک از گوشت، کمتر از یک گوش گندم از دست رفته در این زمینه. او نمیتواند تحمل کند در هر طرف، سکوت بسیار تاریک به نظر می رسید که او را فشار می داد، به طوری که یک جرقه کوچک، به انقراض، و در عین حال، تقریبا هیچ چیز، او نمی تواند منقرض شود. شب، که در آن همه چیز از بین رفته بود، فراتر از ستارگان و خورشید بیرون آمد. ستاره ها و خورشید، چند دانه ی روشن، برای ترس و وحشت در حال چرخش بودند و در آغوش یکدیگر نگهداری می کردند، در تاریکی که از همه آنها دور بود و آنها را کوچک و مبهوت گذاشت. خیلی، و خود را بی نهایت کم، هسته ای از هیچ چیز، و در عین حال هیچ چیز نیست. @
مشاهده لینک اصلی
ویلیام: چگونه لورنس را دوست دارید؟ من تحت تاثیر قرار نگرفتم من برمیگردم به تفکر او در مورد حس گرایی. من: meh. کتاب به نظر می رسد در مورد احساسات، روابط: چیزهایی که من نمی خواهم در مورد گوزن.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب پسرها و عاشق ها
خرید کتاب پسرها و عاشق ها
جستجوی کتاب پسرها و عاشق ها در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
من قبل از خواندن بیوگرافی برتریان راسل در دبیرستان من علیه او متولد شدم. من یک متخصص علوم و عقلگرایی هستم، معتقد به دموکراسی و برابری جنسیت هستم، بنابراین تصمیم من برای گرفتن طرف روسلز در جنگ فلسفی که او بین خود و لارنس سیراب شد، یک مهاجم نبود. برای من سخت است که از ستایش لورنس سخن بگویم، زمانی که او خیلی زود سستی می کرد - به عنوان مثال، نقل قول Lady Chatterleys عاشق که در آن قهرمان روابط زناشویی خود را با همسر سابق خود Bertha توصیف می کند: آن را سخت تر و سخت تر کرد تا بیرون بریزد و از آنجا پاره شد، به نظر می رسید که آن را منفجر کردن خیش بود. با خدا، شما فکر می کنید یک خانم نرم در آنجا، مانند یک انجیر. اما به شما می گویم که ریمپس های قدیمی بین پاهای خود دارند، و تا زمانی که بیمارید، آنها را با آن پاره می کنید. مثل یک خرابکار قدیمی! او مجبور به پاره شدن، پاره شدن، پاره شدن، به طوری که او هیچ احساس در او به جز در بالای نان، نکته بسیار خارج از بالا، که درهم و برهم زد. به هر حال، به محض این که عاشقان چند ساله بودند، حرف زده می شد، بنابراین، مردان می گویند. (چرا باید بسیاری از زنان ناسپاس در ادبیات انگلیسی به Bertha معروف باشند؟) به هر حال می توان گفت که هیچ چیز نمی تواند از اعتقاد من که لاورنسس پسران و عاشقان یک رمان کامل است. اولین بار وقتی چهارده ساله بودم آن را خوانده بودم. در آن زمان، من به شدت با شخصیت میریام لایورز، اولین دوست دختر پل مورلز، آشنا شدم: یک دختر نوجوان پرحادثه، پر سر و صدا، در آغوش گرفتن، دخترک نیازمند، که درونش و توانایی او برای عشق وسواس فجیع ابتدا شخصیت اصلی پل مورل را جذب می کند اما در نهایت او را دور می زند .میریم هنوز به عنوان یکی از شخصیت های زنده، سه بعدی، کاملا تصور شده در تمام داستان ها به من اعتقاد دارد. بنابراین گرترود مورل (Pauls کنترل مادر) است. سومین شخصیت بزرگ زن در رمان، کلارا دائوس، بیشتر از یک رمز است، اما دو مورد از سه موفقیت بد نیستند. پل مورل خود شخصیت بزرگی است، ناقص اما مرتبط است، با توجه به نکته های مفصل Lawrentian مانند @ تا زمانی که زندگی کامل است، مهم نیست که آیا آن را خوشحال یا نه. من گاهی فکر می کنم: هیچ نقطه ای در تلاش من برای نوشتن داستان، از آنجایی که به نظر غیرممکن است که من هرگز قادر به ایجاد یک شخصیت به عنوان یک زندگی واقعی به عنوان میریام لایورز یا گرترود Morel.Lawrences بعد از رمان، به عنوان مثال، زنان در عشق و دختر گمشده، لحظات خوب خود را دارند، اما در مقایسه با یک رمان فراموش نشدنی مانند پسران و عاشقان، آنها به نظر می رسد تنها polemics.
مشاهده لینک اصلی
من یک نظر منفی از لارنس را از عروس و داماد Lady Chatterleys و The Virgin و Coughing شکل دادم اما واقعا این را دوست داشتم، هر چند من می توانم ببینم که لارنس همان نویسنده ای است که در همه آنها وجود دارد. بیشتر آن را به زمین یا چیزی می اندازید، کمتر سعی می کنید چیزی را به من بفروشید، که به این معنی است که از نوشتن بیشتر لذت می برم. بخشی از آن چیزی که من در مورد آن دوست داشتم این است که آن طرح چندانی نداشت و من چندین نفر را دیدم که اظهار نظر می کردند که، مانند من، اولین بخش را به بهترین شکل دوست داشتند، که کمترین قطعه از همه را دارد و در مورد ازدواج پل مورلز است والدین. توضیح آن یک وضعیت است. چیزی که من در مورد این کتاب دوست داشتم این است که آن را در مورد یک خانواده فقیرنشین با خشونت خانگی که احساس زندگی روزمره خانواده را به حالت تعلیق درآورد، از دست می دهد؛ من متوجه شدم که توانایی این کار چیزی است که من قدردانی میکنم. آن را بسیار واقعی تر زندگی می کند بدون نیاز به معنی تون کردن آن. جالب بود که ببینیم طبقه کارگر ادبی چه کار می کند. گل، عمدتا. گل ها را دوست دارم، به طوری که درست بود، اما هنوز هم کمی عجیب و غریب راه را به یکدیگر برای دیدن گل های قابل توجه ظاهرا تشکیل چنین بخش مهمی از زندگی اجتماعی است. پائول مورل فکری و هنری خود را خاموش از مادر خود را غیر قابل تحمل، که ظاهرا او را نگه می دارد به طوری احساسی شلوغ است که او برای زنان دیگر وقت زیادی ندارد. در واقع واقعا هیچ ارتباطی با همه چیز از رابطه آنها نداشتم. من می دانم که بسیاری از دوستداران و عزیزان، اما روابط مادر و پسر در کتاب های قدیمی، به طرز عجیب و غریبی است. پل به اندازه کافی از مادرش دور می شود تا یک دوستی رمانتیک با نامحدود با مریام، یک دختر خسته کننده و مؤثر داشته باشد. او دوست دارد درباره احساساتش و هنرش با او صحبت کند، اما گاهی اوقات او از آن خسته می شود. در نهایت او از او می خواهد برای شروع کار با کلارا، یک زن مجرد چند سالی بزرگتر از خود، که خنک و محکم و شرافتمندانه است، زیرا که ازدواجش کمی آسیب دیده است. پل کلارا را گرم می کند و سپس از او خسته می شود. تمام این چیزها در مورد چرخه ای که به فریب دادن و انوگی می خورد، بر روی یخ ناز تحمل لورنس اسکیت بود، اما در مورد آن موفق نشد که شکست بخورد. سپس مادر پالس میمیرد و او احساس می کند که از بین می رود، اما تصمیم می گیرد به نحوی ادامه دهد.
مشاهده لینک اصلی
@ او اکنون، زندگی به نظر می رسد یک سایه، یک روز سایه سفید؛ شب، و مرگ و سکوت و بی عدالتی، این به نظر می رسید که بودن. برای زنده بودن، فوری و مودبانه بود - این چیزی نبود که باشد. بالاترین از همه این بود که به تاریکی می افتاد و آن را می چسبانید، که با وجود بزرگ بودن شناسایی شده بود.او کجا بود؟ - یک ذره ی کمی کوچک از گوشت، کمتر از یک گوش گندم از دست رفته در این زمینه. او نمیتواند تحمل کند در هر طرف، سکوت بسیار تاریک به نظر می رسید که او را فشار می داد، به طوری که یک جرقه کوچک، به انقراض، و در عین حال، تقریبا هیچ چیز، او نمی تواند منقرض شود. شب، که در آن همه چیز از بین رفته بود، فراتر از ستارگان و خورشید بیرون آمد. ستاره ها و خورشید، چند دانه ی روشن، برای ترس و وحشت در حال چرخش بودند و در آغوش یکدیگر نگهداری می کردند، در تاریکی که از همه آنها دور بود و آنها را کوچک و مبهوت گذاشت. خیلی، و خود را بی نهایت کم، هسته ای از هیچ چیز، و در عین حال هیچ چیز نیست. @
مشاهده لینک اصلی
ویلیام: چگونه لورنس را دوست دارید؟ من تحت تاثیر قرار نگرفتم من برمیگردم به تفکر او در مورد حس گرایی. من: meh. کتاب به نظر می رسد در مورد احساسات، روابط: چیزهایی که من نمی خواهم در مورد گوزن.
مشاهده لینک اصلی