Malone Dies i> نوشته شده و در سال 1951 به زبان فرانسه منتشر شده و در سال 1956 در ترجمه انگلیسی ساموئل بکت، دومین رمانهای فوری خود پس از جنگ است که در طی آن بکت بعدها به عنوان «محاصره در اتاق ".
Malone می نویسد:" همان چیزی است که من در حال حاضر نام می برم. "در بستر مرگش که زمان را با داستان ها و تجدید نظر داستان ها می گذراند، سخنان سالم او درباره وضعیت او متناقض و متناوب، با جنجالهای روزهای منتهی به حرکت در می آید: بدون ملکه، بدون elegiacs؛ شوخطلبانه، جوانتر، و قادر به خشمگین تر از ملووی پیشینش است. مالون قول می دهد که سکوت کند، اما به عنوان یک داستان نویسی، او غیر قابل تحمیل بیشتر می کند.
خرید کتاب مالون می میرد
جستجوی کتاب مالون می میرد در گودریدز
معرفی کتاب مالون می میرد از نگاه کاربران
شالوده شکنی ولی نه با @ایمان@ به شکستن.
بکت نیازی به تعریف نداره. ضدرمانِ مالون فوق العاده ست و غریب. گرچه من سفرواره های مالوی رو بیشتر دوست دارم، مالون می میرد رو، مثل بسیاری از اهل قلم و اهل کتاب ، بهتر و بالاتر از مالوی میدونم.
ترجمه های سهیل سمی و محمود کیانوش رو خوندم. هر کدوم از جهتی زیبایی دارن ( ترجمه ی آقای کیانوش از نظر حسی و بکتی بودن غنیه، ترجمه ی آقای سمی شدیدا وفادار و دقیقه و به کلمات توجه خیلی وافری کرده) و هیچ کدوم ایده آل نیستن، اما ترجمه ی مهدی نوید رو بسیار نازل دیدم و طبق مقایسه پیشنهاد می کنم کسی سراغش نره.
مشاهده لینک اصلی
@اما او این قدرت را ندارد،و حتی اگر هم این قدرت را داشت،باز هم نمی توانست از قدرتش استفاده کند،خودش را از فردا بسیار دور احساس می کند.و شاد هم چنین چیزی در کار نباشد،شاید برای کسی که این همه مدت به عبث در انتظار فردا بوده است،دیگر فردایی وجود نداشته باشد.وشاید به آن مرحله و لحظه رسیده که زندگی کردن همان سرگردان شدن واپسین بخش زندگی در اعماق لحظه ای بی انتها و بی حد و مرز باشد،انجا که نور هرگز تغییر نمی کندو افراد خراب و تباه شده همه شبیه یکدیگرند.@@ و من فقط باید ادامه بدهم،طوری که انگار سرنوشتم محتوم است.@من هم باید ادامه می دادم. سرنوشت محتوم این اثر این بود که بایدتمام میشد و بلاخره شد. این اثر با لحن اشفته اش اصلا برام جذاب نبود؛ گاهی اشفتگی لحن در خدمت داستان و توصیف شخصیت داستانه ولی اینجا بیشتر ازار دهنده بود تا اثر بخش با اینحال به علت اینکه مدت زیادی با این مالون دمخور بودم در پایان حس می کردم ممکنه فقط ممکنه دلم براش تنگ بشه!!! احتمالی نامحتمل.....:)خدا بیامرزه مالون رو بلاخره مرد.....:))
مشاهده لینک اصلی
رمان دوم در سه گانه معروف بکت (مولی، مالون می میرد و unnamable) بازیگران مالون، یک پیرمرد خداوند بستری، به تنهایی در اتاق، نوشتن در نوت بوک خود را در حالی که انتظار برای مرگ او، اما نمی داند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چند چیز اتفاق می افتد به شما، و هر اودیسه در این جهان خود را از تنهایی می شود: مواد غذایی روزانه که از طریق © ها از یک شکاف در درب تصویب و یا چند بار او را از رختخواب بیرون می افتد نعنا یا مداد. مالون زمان باقی مانده متناوب تاریخ خود را با داستان که اختراع، در مورد زندگی ساپو جوان، که خواهد شد به نام Macmann به رشد می کند. در سراسر کتاب، مالون desfallecerá دوباره و دوباره زمانی که ادامه تاریخ خود، از جمله بازتاب در مرگ، تنهایی و یا فقط پوچی از زندگی است. برای مالون همه چیز به نظر می رسد، هر دقیقه. با این حال، این تردید دلسرد ادامه historia.Se خود نیاز به یک مقدار زیادی از صبر به عنوان خوانده شده بکت، در یک کار که در آن نویسنده نشان می دهد یک تغییر، تقریبا مینیمالیستی نوشتن به طور قابل توجهی بیشتر و برهنه. من نمی توانم از نوشتن آن لذت ببرم، چیزی که من با نویسندگان انجام می دهم که حتی از سرزمین هایی مانند برنارد یا سبلد حرکت می کنند.
مشاهده لینک اصلی
هیچ استفاده از کلمات محرمانه ای وجود ندارد، آنها هیچ انعطاف پذیری نسبت به چیزی که آنها در اختیار دارند ندارند.
مشاهده لینک اصلی
بازگشت به ایرلند همواره به معنای خواندن بعضی از بکتها یا هانی است!
مشاهده لینک اصلی
بکت، در نهایت، با حکم مواجه شد، نیمه قاطع، جمله غیر حکم. حتی مرگ، بخصوص به همین ترتیب، بکت تنها در بدن فاسد مالون، نورد، چرخنده، بدن مقدس، در برابر سیلاب Saposcat مانند یک کلاه بر روی تپه قرار دارد. آه، ما ماکان را به خوبی می بینیم. بی حوصلگی برای این که ما را بهتر درک کنیم، با چشمان ما، بهتر است با نوشتن این نامه، این نامه را متوقف و نابود کنیم. برای اینجا خوشحال هستیم که توصیف سخت است. از یک سو، من در مورد این احکام، زبان، نحو، طنز تقلید می کنم. یک آرامش شگفت انگیز هم وجود دارد که دوست دارم. بیخیال. دست دیگر وجود ندارد. من در مورد چیزی درباره ناامیدی، جنون و فساد گفتم. اما آنها مانند یک سوپ مغز تقسیم مغز به هم متصل هستند. بککت در نیمه اول این کتاب مانند من هیچ چیز دیگری را به من نمی دهد. وقتی او است، هیچ کس بهتر نیست. سپس حدود 3/4 از راه، سطح آن کمی کاهش می یابد. در آن شگفتی ها، لذت های کوچک، به عنوان اغلب، یا نه به عنوان محکم بسته بندی شده مانند قبل. ساده تر می شود خواندن، صاف تر، بدون تغییر مداوم جهت و عقب نشینی، من قبلا دوست داشتم. اما هنوز هم، حتی در ضعف ترین آن، این موارد بالاتر از دیگران است. من به یاد ملووی بسیار محبت می کنم، اما نمی توانم دندان هایم را به عمق آن بکشم. این کتاب از سوی دیگر برای من بسیار لمس بود، آن را به من کشید تا تقریبا در یک نشست آن را بخوانم (Molloy هفته ها گذشت). من مطمئن نیستم که آیا این خطای کتاب یا معدن است یا نه، شاید در این زمان حساسیت بیشتری نسبت به ریتم هایم داشته باشم. \"قبل از پنجره بالا من خودم را به آنها دادم، منتظر پایان دادن به آنها بودم ، برای لذت بردن از من، به زحمت به شادی از شادی به پایان رسید. \"
مشاهده لینک اصلی
آیا اگر من تا به حال به پایان نرسیدMalone Dies @ - یک تمرین طولانی مدت است که معادل مرگ و میر ادبی است و به عنوان نزدیک به limb (ارزش سرگرمی lowwww) به عنوان هر تلاش دیگر Beckett (اما من خواندن نمایشنامه های خود را @ در انتظار گودو @ @ Endgame @ \u0026 amp؛ @ Happy Days - \u0026 amp؛ با خیال راحت فرض می کنید که رمان های او و اشعار او همان شاعر / نویسنده نویسنده عزیز، برنده جایزه نوبل سال 1969 است) آیا می خواهید خستگی را شرح دهید برای تو؟ حدس می زنم، مطمئن هستم در حالی که برای. اما پس از آنکه متوجه شدید این یک NOVEL است، خوب، مطمئنا بسیار خوب است که به پایان برسیم. شما برای کنجکاوی به پایان نمی رسید، اما به عنوان یک شکل CHORE درمان - به همین دلیل است که بکت است نه آلفا و آمپر؛ امگا در ادبیات.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مالون می میرد
Malone می نویسد:" همان چیزی است که من در حال حاضر نام می برم. "در بستر مرگش که زمان را با داستان ها و تجدید نظر داستان ها می گذراند، سخنان سالم او درباره وضعیت او متناقض و متناوب، با جنجالهای روزهای منتهی به حرکت در می آید: بدون ملکه، بدون elegiacs؛ شوخطلبانه، جوانتر، و قادر به خشمگین تر از ملووی پیشینش است. مالون قول می دهد که سکوت کند، اما به عنوان یک داستان نویسی، او غیر قابل تحمیل بیشتر می کند.
خرید کتاب مالون می میرد
جستجوی کتاب مالون می میرد در گودریدز
بکت نیازی به تعریف نداره. ضدرمانِ مالون فوق العاده ست و غریب. گرچه من سفرواره های مالوی رو بیشتر دوست دارم، مالون می میرد رو، مثل بسیاری از اهل قلم و اهل کتاب ، بهتر و بالاتر از مالوی میدونم.
ترجمه های سهیل سمی و محمود کیانوش رو خوندم. هر کدوم از جهتی زیبایی دارن ( ترجمه ی آقای کیانوش از نظر حسی و بکتی بودن غنیه، ترجمه ی آقای سمی شدیدا وفادار و دقیقه و به کلمات توجه خیلی وافری کرده) و هیچ کدوم ایده آل نیستن، اما ترجمه ی مهدی نوید رو بسیار نازل دیدم و طبق مقایسه پیشنهاد می کنم کسی سراغش نره.
مشاهده لینک اصلی
@اما او این قدرت را ندارد،و حتی اگر هم این قدرت را داشت،باز هم نمی توانست از قدرتش استفاده کند،خودش را از فردا بسیار دور احساس می کند.و شاد هم چنین چیزی در کار نباشد،شاید برای کسی که این همه مدت به عبث در انتظار فردا بوده است،دیگر فردایی وجود نداشته باشد.وشاید به آن مرحله و لحظه رسیده که زندگی کردن همان سرگردان شدن واپسین بخش زندگی در اعماق لحظه ای بی انتها و بی حد و مرز باشد،انجا که نور هرگز تغییر نمی کندو افراد خراب و تباه شده همه شبیه یکدیگرند.@@ و من فقط باید ادامه بدهم،طوری که انگار سرنوشتم محتوم است.@من هم باید ادامه می دادم. سرنوشت محتوم این اثر این بود که بایدتمام میشد و بلاخره شد. این اثر با لحن اشفته اش اصلا برام جذاب نبود؛ گاهی اشفتگی لحن در خدمت داستان و توصیف شخصیت داستانه ولی اینجا بیشتر ازار دهنده بود تا اثر بخش با اینحال به علت اینکه مدت زیادی با این مالون دمخور بودم در پایان حس می کردم ممکنه فقط ممکنه دلم براش تنگ بشه!!! احتمالی نامحتمل.....:)خدا بیامرزه مالون رو بلاخره مرد.....:))
مشاهده لینک اصلی
رمان دوم در سه گانه معروف بکت (مولی، مالون می میرد و unnamable) بازیگران مالون، یک پیرمرد خداوند بستری، به تنهایی در اتاق، نوشتن در نوت بوک خود را در حالی که انتظار برای مرگ او، اما نمی داند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چند چیز اتفاق می افتد به شما، و هر اودیسه در این جهان خود را از تنهایی می شود: مواد غذایی روزانه که از طریق © ها از یک شکاف در درب تصویب و یا چند بار او را از رختخواب بیرون می افتد نعنا یا مداد. مالون زمان باقی مانده متناوب تاریخ خود را با داستان که اختراع، در مورد زندگی ساپو جوان، که خواهد شد به نام Macmann به رشد می کند. در سراسر کتاب، مالون desfallecerá دوباره و دوباره زمانی که ادامه تاریخ خود، از جمله بازتاب در مرگ، تنهایی و یا فقط پوچی از زندگی است. برای مالون همه چیز به نظر می رسد، هر دقیقه. با این حال، این تردید دلسرد ادامه historia.Se خود نیاز به یک مقدار زیادی از صبر به عنوان خوانده شده بکت، در یک کار که در آن نویسنده نشان می دهد یک تغییر، تقریبا مینیمالیستی نوشتن به طور قابل توجهی بیشتر و برهنه. من نمی توانم از نوشتن آن لذت ببرم، چیزی که من با نویسندگان انجام می دهم که حتی از سرزمین هایی مانند برنارد یا سبلد حرکت می کنند.
مشاهده لینک اصلی
هیچ استفاده از کلمات محرمانه ای وجود ندارد، آنها هیچ انعطاف پذیری نسبت به چیزی که آنها در اختیار دارند ندارند.
مشاهده لینک اصلی
بازگشت به ایرلند همواره به معنای خواندن بعضی از بکتها یا هانی است!
مشاهده لینک اصلی
بکت، در نهایت، با حکم مواجه شد، نیمه قاطع، جمله غیر حکم. حتی مرگ، بخصوص به همین ترتیب، بکت تنها در بدن فاسد مالون، نورد، چرخنده، بدن مقدس، در برابر سیلاب Saposcat مانند یک کلاه بر روی تپه قرار دارد. آه، ما ماکان را به خوبی می بینیم. بی حوصلگی برای این که ما را بهتر درک کنیم، با چشمان ما، بهتر است با نوشتن این نامه، این نامه را متوقف و نابود کنیم. برای اینجا خوشحال هستیم که توصیف سخت است. از یک سو، من در مورد این احکام، زبان، نحو، طنز تقلید می کنم. یک آرامش شگفت انگیز هم وجود دارد که دوست دارم. بیخیال. دست دیگر وجود ندارد. من در مورد چیزی درباره ناامیدی، جنون و فساد گفتم. اما آنها مانند یک سوپ مغز تقسیم مغز به هم متصل هستند. بککت در نیمه اول این کتاب مانند من هیچ چیز دیگری را به من نمی دهد. وقتی او است، هیچ کس بهتر نیست. سپس حدود 3/4 از راه، سطح آن کمی کاهش می یابد. در آن شگفتی ها، لذت های کوچک، به عنوان اغلب، یا نه به عنوان محکم بسته بندی شده مانند قبل. ساده تر می شود خواندن، صاف تر، بدون تغییر مداوم جهت و عقب نشینی، من قبلا دوست داشتم. اما هنوز هم، حتی در ضعف ترین آن، این موارد بالاتر از دیگران است. من به یاد ملووی بسیار محبت می کنم، اما نمی توانم دندان هایم را به عمق آن بکشم. این کتاب از سوی دیگر برای من بسیار لمس بود، آن را به من کشید تا تقریبا در یک نشست آن را بخوانم (Molloy هفته ها گذشت). من مطمئن نیستم که آیا این خطای کتاب یا معدن است یا نه، شاید در این زمان حساسیت بیشتری نسبت به ریتم هایم داشته باشم. \"قبل از پنجره بالا من خودم را به آنها دادم، منتظر پایان دادن به آنها بودم ، برای لذت بردن از من، به زحمت به شادی از شادی به پایان رسید. \"
مشاهده لینک اصلی
آیا اگر من تا به حال به پایان نرسیدMalone Dies @ - یک تمرین طولانی مدت است که معادل مرگ و میر ادبی است و به عنوان نزدیک به limb (ارزش سرگرمی lowwww) به عنوان هر تلاش دیگر Beckett (اما من خواندن نمایشنامه های خود را @ در انتظار گودو @ @ Endgame @ \u0026 amp؛ @ Happy Days - \u0026 amp؛ با خیال راحت فرض می کنید که رمان های او و اشعار او همان شاعر / نویسنده نویسنده عزیز، برنده جایزه نوبل سال 1969 است) آیا می خواهید خستگی را شرح دهید برای تو؟ حدس می زنم، مطمئن هستم در حالی که برای. اما پس از آنکه متوجه شدید این یک NOVEL است، خوب، مطمئنا بسیار خوب است که به پایان برسیم. شما برای کنجکاوی به پایان نمی رسید، اما به عنوان یک شکل CHORE درمان - به همین دلیل است که بکت است نه آلفا و آمپر؛ امگا در ادبیات.
مشاهده لینک اصلی