برنده جایزه نوبل و نویسنده یک صد ساله، گابریل گارسیا مارکز، یک داستان از عشق نابهنگام است که تمام رقبای خود را در شاهکار خود، عشق در زمان گرسنگی، از بین می برد. اجتناب ناپذیر بود: عطر بادام تلخ همیشه او را به سرنوشت عشق عجیب و غریب یادآوری کرد. پنجاه و یک سال، نه ماه و چهار روز از زمانی که فردینا دازا رونق افکار ناخوشایند فلورنتینویای آرژانتین را تحسین کرد، از آن زمان به بعد ازدواج کرده است و از طرف دکتر جوزلان اوربینو ازدواج کرده است. در طول این نیم قرن، فلورنتینو در آغوش بسیاری از زنان خوش شانسی افتاده است، اما هیچکدام از آن را دوست Fermina ندیده است. با توجه به اینکه عشق ابدی او به سویش است، او برای روزی که می تواند او را دوباره محاکمه کند، زندگی می کند. فلورنتینو هنگامی که شوهر فرمیاس در تلاش برای بازیابی طوطی حیوان خانگی خود را از درخت انبه می گیرد، شانس خود را برای اعلام عشق پایدار خود به رسمیت می شناسد. اما آیا عشق جوان می تواند زندگی جدیدی را در تاریکی زندگی خود پیدا کند؟
مفهوم اصلی Garc؟ مورخز این است که میل جنسی به معنای واقعی کلمه یک بیماری، یک بیماری مشابه با وبا است. فلورنتینو از این رنج می برد، درست همانطور که ممکن است از هر گونه بیماری رنج ببرد. در یک لحظه، او درد جسمی خود را با درد عاشقانه خود درگیر می کند، زمانی که پس از خوردن گل ها به خاطر جذب عطر و بوی فرمیزان، استفراغ می کند. در فصل آخر، اعترافات کاپیتان از طاعون استعاری به عنوان یکی دیگر از تظاهرات این است.
خرید کتاب عشق سالهای وبا
جستجوی کتاب عشق سالهای وبا در گودریدز
معرفی کتاب عشق سالهای وبا از نگاه کاربران
236. El amor en los tiempos del cólera = Love in the time of cholera, Gabriel García Márquez
عشق در سالهای وبا - گابریل گارسیا مارکز (ققنوس) ادبیات
عنوان: عشق در زمان وبا؛ نویسنده: گابریل گارسیا مارکز؛ مترجم: بهمن فرزانه؛ تهران، ققنوس، 1385، در 542 ص؛
عنوان: عشق سالهای وبا؛ مترجم: مهناز سیف طلوعی؛ تهران، نشر نیک، 1373، در 512 ص؛ چاپ قبلی، مدبر، 1369، در 508 ص
عنوان: عشق سالهای وبا؛ مترجم: کیومرث پارسای؛ تهران، آریابان، 1385، در 520 ص؛ چاپ سیزدهم اردیبهشت 1393، در 520 ص
عنوان: عشق در سالهای وبا؛ مترجم: اسماعیل قهرمانی؛ تهران، روزگار، 1383، در 525 ص؛ چاپ پنجم زمستان 1388
عشق سالهای وبا، در باره ی یک عشق قدیمی، بین یک دختر و پسر و زنده شدن دوباره عشق بین آنها در زمان پیری و پس از درگذشت شوهر دختر است. در این داستان زیبا و عاشقانه، روحیات شخصیتها بخوبی تصویر شده است. قسمت هایی از کتاب: عقل زمانی به سراغ انسان میآید که دیگر کاری از پیش نمیبرد
مقدمه مترجم: عشق سرخ است؛ سرخ سرخ، به رنگ خون، با همان صلابت، که از عقیق زخم سینه، به بیرون میتراود و شقايق و لاله، بر گستره ی زمين، میپرورد. عشق آبی نيست؛ اگر اندوهی دارد، میرا و فانی، و شادیهایش اما، جاودانی ست. هرگز نمیمیرد، جان میبخشد، و گاهی نيز، جان میستاند؛ ولی هميشه، زنده است
تنها در صورتی در لحظه ی مرگ افسوس خواهم خورد که مرگم به خاطر عشق نباشد
هرچه در مورد یک عشق اتفاق بیافتد بر همه عشقها در سراسر جهان اثر خواهد گذاشت
ا. شربیانی
مشاهده لینک اصلی
من مدتها دربارهي اين موضوع تعمق كردهام و چون مدت زماني، خيلي برايم مهم شده بود شب و روز غرق اين فكر بودم كه: چرا زن و مرد پس از اينكه مدتي از زمان ازدواجشان گذشت و ازدواجشان @دچار@ مقولهي @زمان@ شد، نسبت به يكديگر سرد ميشوند؟
و يا حضور يكديگر برايشان عادي ميشود؟
و يا به هم @عـادت@ ميكنند؟
و يا براي حفظ منافع به زندگي مشترك ادامه ميدهند؟
نه زن ديگر در چشم مرد زيباترين و نابترين زن جهان است(البته اگر مرد اين ديدگاه را قبل از ازدواج نسبت به همسر خود داشته بود) و نه به چشم زن، همسر آن استواري و اطمينان و مردانگي را ميتواند به وي منتقل ميكند. واقعاً چرا اين گونه ميشود؟
چرا آن گوهر كه من @عشق@ مي ناممش در طول زمان دچار روزمرگي و ابتذال ميشود و در آخر معلوم ميشود عشقي در كار نبود و آن چيزي هم كه خيال ميكردند عشق بود بيشتر به درد مرغ عشق ميخورد تا آنان
و آيا اصلاً ازدواج شيوه يا راهكار خوب و مناسبي براي تداوم و بقاي @عـشــق@ است؟
دربارهي اين موضوع سخن بسيار است و در اين مختصر مجال نميگنجد؛ اما اين مقدمه را آوردم تا بگويم (فلورنتينو آريثا) قهرمان مرد داستان (عشق در زمان وبا) عاشق واقعي قهرمان زن داستان يعني (فرمينا داثا) ميشود و به قول انگليسي زبانها @در عشق او فرو ميرود@. در ابتدا رابطهي اين دو نفر پا ميگيرد و هر دو از اين رابطه شادند و راضي. ولي طبق همهي امور اين جهان و به قول (روباه داستان شازده كوچولو): @ هميشه يه پاي قضيه ميلنگه @ و در اين رابطه، يك سفر باعث لنگيدن اين رابطه ميشود. سفري كه پدر دختر براي بيرون كردن خاطر پسر از ذهن دختر خود انجام ميدهد و دختر رهسپار اين سفر ميگردد. به قول اخوان
نه مهر فسون، نه ماه جادو كرد
نفرين به سفر كه هر چه كرد او كرد
بله. بعد از دو يا سه سال كه پسر داستان ما كه حالا مردي شده و شب و روز
خود را در انتظار اين عشق خود در تب و تاب زندگي ميكرده ميفهمد كه (فرمينا داثا) برگشته و زيباتر و @بانــو@تر از گذشته در بازار قدم بر ميدارد و مرد داستان (عشق در زمان وبا) با دسته گلي در يك دست و قلب خود در دست ديگر به دنبال او در بازار ميگردد تا خود را نشان دهد اما عكسالعمل فرمينا داثا از ديدن فلورنتينو آريثا ديدنيست و يا بهتر است بگوييم مثالزدنيست
به هر حال، روايت (گابريل گارسيا ماركز) از اين مرد و زن در داستان (عشق در زمان وبا) خواندني ست و از آن خواندنيتر نام بسيار زيباي اين كتاب است: عشــق در زمان وبا: آنچنان كه ميدانيم بيماري @وبا@ نماد مرگ و پايان زندگيست و اين چه اكسيري است كه در دل مرگ و نيستي ميتواند پايدار و زنده بماند؟
اگر زندگي باشد، مرگ قصهاش را به راحتي كوتاه ميكند؛ پس اين اكسير چيست؟
اين چه اكسيريست كه از ابتداي خلقت جهان تا پايان آن، مردمان به دنبال آن هستند و شب و روز خود را دنبال يافتنش ميگذرانند و به قول مولاي روم، آرزوي آن را دارند
آن چه يافت مينشود، آنم آرزوست
آن چيز كه @يافت مينشود@ و در روز چراغ به دست گرد شهر دنبال آن ميگردند، چيست؟
مشاهده لینک اصلی
بگذارید من را ببخشید، بچه ها. من مارکز را دوست دارم من فکر می کنم نوشتن او بسیار زیبا است، تنظیمات او تحریک آمیز و استادانه به تصویر کشیده است، و بله، کتاب های او بسیار عاشقانه است، و من همیشه لذت بردن از واقع گرایی جادویی (این ممکن است بیشتر از آن آخرین بیت استفاده می شود). بیست صفحۀ آخر این کتاب حتی منزه بود که من را به عاشقانه داستان بکشد، و من متوجه شدم که در نهایت واقعا در این داستان عاشقانه به جای اینکه به صورت مبهمی از بین رفته (به خوبی آنجا بمانم) سرمایه گذاری کنم. به نظر من، حتی یک نقل قول واقعا خوب را نقل قول کردم: به نظر می رسید که آنها بیش از کلواری دشوار زندگی زناشویی پراکنده بودند و به قلب عشق رفته بودند. آنها با هم در سکوت بودند مانند یک زن و شوهر قدیمی از زندگی زودگذر، فراتر از مشکلات اشتیاق، فراتر از خیانت وحشیانه امید و فانتوم های ناامیدی: فراتر از عشق. زیرا آنها با هم به اندازه کافی بلند زندگی می کردند تا بدانند عشق همیشه دوست داشتنی است، هر زمان و هر جا، اما محکم تر بود آن را نزدیک تر به مرگ. @ مشاهده کنید؟ این خیلی زیباست، و حتی اگر من داستان خودم را دوست نداشتم، هنوز هم نوشتن را دوست داشتم. بنابراین، سگ ها، متهمین Marquez را مجاز می شمارند و اجازه می دهند تا به بخش قابل توجهی از بررسی دست یابند. هشدار عادلانه به همه کسانی که از این مرحله ادامه می دهند: من آماده ام تا کلاه خشم فمینیستم را فریاد بزنم و از فرهنگ تجاوز جنسی فریاد بزنم. کسانی که قصد دارند دیدگاه هایی را به من بگویند که به من احتیاج دارند یا به من گفته اند که کتاب را اشتباه گرفته ام، به خاطر داشته باشید که شما هشدار داده اید. مراقب باشید، برای این جسارت و فمینیسم عجله دارید. چیزی که من در مورد خواندن آن در مورد خودم آموختم: من برای کتاب های مربوط به وسواس که به عنوان عشق پوشیده شده است، هیچ صبر و شکیبایی ندارم. من از آن در \"گرگ و میش\" متنفر بودم، از این در Wuthering Heights نفرت داشتم، آن را در \"فانتوم اپرا\" نفرت کردم، و از اینجا متنفر شدم. یکی از دلایلی که من تصمیم گرفتم این بود که فرمینا دازا در مورد فلورنتینو آریزا به شدت احساس کند. اما او او را دوست نداشت. برای او، عاشقانه او در نوجوانانش کوتاه بود و وقتی او از سفر خود برگشت، او را دوست داشت. او ادامه داد: او را دوست ندارد، تا زمانی که او را می پوشد (پس از نوشتن نامه های خود را به طور مداوم با وجود او به صراحت به او گفتن از زندگی کردن از او دمار از روزگارمان درآورد) و او اساسا شانه های شانه هایش را می شکند و می گوید، خوب، ممکن است. درسهایی که مردان می توانند از این کتاب بگیرند این است که اگر یک زن می گوید @ no @ (به عنوان فرمیا اغلب و به روشنی به فلورنتینو می گوید)، واقعا به معنای آن است، @ من می توانم ذهنم را عوض کنم. @ NOPE. NOPE NOPE NOPE. این فیلسوف خوب نیست و به همین دلیل است که فرهنگ روپیه وجود دارد. هیچ وسیله ای هیچوقت ندیده اید. اگر یک زن به شما می گوید که تنها خود را ترک می کند، شما تنها او را ترک می کنید. فلورنتینو هنوز چیزی را که در حالی که ادعا می شود در عشق با Fermina است حرکت می دهد، به دلیل اینکه او یک مرد است و این که چگونه کار می کند، هنوز به یاد نداشتن آن است که فانتزی برای او در حدود پنجاه سال داشته است. کدام من را به نقطهنظر بعدی من نزدیک می کند: این کتاب عاشقانه تجاوز می کند. (شما هنوز می توانید بیرون بیایید، بچه ها - تنها از این جا بدتر می شود) فلورنتینو اولین بار خود را متواضعانه از دست داد. در حالی که در یک کشتی مسافرت می کرد، یک زن او را به داخل کابینش می کشاند و او را مجبور می کند رابطه جنسی داشته باشد او سپس فلورنتینو در عشق با او می افتد. از آنجا که البته او دارد. من مایل بودم این صحنه را به تصور غلط رایج که منجر به حمله جنسی به مردان نمی شود گچ می کنم زیرا مردان سگ های سفت هستند که همیشه برای جنس هستند بدون توجه به چه چیز - خوب، هر چه، اجازه دهید آن را بروید. اما پس از آن، یک شخصیت کوچک زن توصیف زمان مورد تجاوز جنسی، و من رفتن به شما اجازه بچه ها این را بخوانید در حالی که من تمرینات یوگا در گوشه و ده تا به آرامی شمارش: @ هنگامی که او هنوز خیلی جوان است، قوی، قادر مردی که صورت او هرگز ندیده بود، او را به زحمت، او را بر روی اسکله فرود آورد، لباس او را پاره پاره کرد، و عشق او را فریاد زد و فریاد زد. دروغ گفتن بر روی سنگ، بدن او با برش ها و کبودی ها پوشیده شده بود، او می خواست که این مرد برای همیشه باقی بماند تا بتواند از آغوشش در عشقش بمیرد. @ ... دوباره با احساس: NOPE.AND سپس، به عنوان pedofilic خزنده گیلاس در بالای این سگ های تجاوز جنسی، فلورنتینا آخرین رابطه با یک کودک است. هنگامی که او در شصت سالگی است. بهترین نکته این است که او حتی از دفاع کلاسیک pedophiles ازyes استفاده نمی کند، shes جوان است، اما او ACTS مانند یک زن بالغ! @ نه فلورنتینو می بیند که این کودک می شود سیگار کشیدن داغ هنگامی که او رشد می کند و تصمیم می گیرد که او نمی تواند صبر کند. سپس این گذر اتفاق می افتد: @ او هنوز کودک بود در هر معنایی از کلمه، با پایه در دندان های خود و شکاف مدرسه ابتدایی در زانو های او، اما او را دیدم به زودی نوع زن او به زودی می شود، و او در طول یک سال آهسته از شنبه ها در سیرک، یکشنبه ها در پارک با بستنی، دیرهنگام های کودکانه، او را کشت، و او اعتماد به نفس خود را به دست آورد، او محبت خود را به دست آورد، او را با دست به رهبری، با مهربان مهربان پدربزرگ، به سوی کشتار مخفی خود است. @ قهرمان عشق در زمان شبدر، خانم ها و آقایان. اجازه می دهد او را به دور از applause.If هر کسی می خواهد به من در گوشه بنشینم، من برای بقیه هفته ماندن در اینجا.
مشاهده لینک اصلی
من قبلا خوانده ام \"صد سال حبس\" @ و من آن را خیلی دوست داشتم و من تحت عنوانLove در زمان cholera @ قرار گرفتم، بنابراین من فکر کردم Id آن را بخوانید.در صفحات اول چند تا به حال من درک کردم من مانند آن، اما گاهی اوقات کمی طول می کشد تا کتاب گرم شود. به علاوه من دوست ندارم یک کتاب را شروع کنم و نه آن را به اتمام برسانم؛ زیرا من می دانم که هرگز به یک کتاب نخواهم رسید، زیرا من آن را دوست نداشتم و اگر بخواهم آن را بخوانم، هرگز نمی دانستم که آیا بقیه آی تی. بنابراین من قدم برداشتم و کل کتاب را تکمیل کردم. ابتدا، واقع گرایی جادویی که 100 سال پیش ساخته بود. از Solitude @ بنابراین جذب به عنوان شایع در @ Cholera بود. @ من در واقع آن را تنها چند بار در کل رمان دیدم، مگر اینکه آن را خیلی خوب انجام شده است که آن را فقط به طور کامل بافته شده در کتاب و من متوجه نشدم. من شک دارم، هرچند ... اما این آسان بود که از دست بروم؛ منظورم این بود که یک کتاب دیگر بود، به طوری که باید از @ 100 ... Solitude متفاوت بود. @ اما من حدس می زنم که طرف محافظه کار / مذهبی من با بقیه کتاب آشفته است. این همه را به عنوان باور نکردنی جنس گرا به تصویر می کشد. مردان، زنان، همه. و نه @ به لحاظ اخلاقی @ بنابراین، اگر شما می دانید منظور من چیست. هر کس در اطراف، در حالی که ازدواج کرده و در حالی که ازدواج نکرده، می خوابد. به نظر می رسد که تن کتاب به این معنی است که انتظار می رود - کاملا صریحا، مثل بیشتر جنس شخص، اغلب اوقات با افراد بیشتری، طبیعی تر و به طریقی بیشتر وعده داده شده است. با این حال، من به طور کلی خیلی کمرنگ نیستم، اما در مورد جزئیات داستان و واکنشهای آنها نسبت به آنها، اما در حال حاضر. در حال حاضر این کتاب در لیست باشگاه کتاب اراش است و او گفت: @ بزرگترین داستان عشق @ shes شنیده می شود. خوب ... اگر یک داستان عاشقانه خوب با کسی @ waiting @ برای عشق واقعی خود باشد، جایی که انتظار برای داشتن رابطه جنسی با همه چیز است که حرکت می کند. و اکنون آنها یک فیلم ساختند. تگ می گوید: \"فلورنتینو\"، که توسط جوان زیبا Fermina رد شده است، بیشتر زندگی بزرگسال خود را به امور بدنی اختصاص می دهد به عنوان یک تلاش ناامید کننده برای بهبودی قلب شکسته اش. @ ؟؟ من حدس می زنم می بینم که چگونه می توانید این کتاب را بخوانید. من حدس می زنم که من فقط کتاب هایی را که در آن جنبه های بدنی مرکز هستند ترجیح می دهم. و من آن را ندیده ام. من به نظر نمی رسید که امور بدنی یک تلاش ناامید کننده برای بهبودی قلب شکسته بود. به نظر می رسید که او فقط می خواست رابطه جنسی را در آن لحظه داشته باشد. سوتوحت هشدار صوتی، اما نه واقعا ::::: شما نمی توانید خود را یک باکره اعلام کنید فقط B / C شما صدها نفر از شما تا به حال رابطه جنسی قبل ازone عشق واقعی شما را دوست ندارد. @ چیزی که من را ناراحت من فکر کردم که در پایان من نمیتوانستم بگویم که آیا رمان یک زندگی فریبکارانه را تحقق می بخشد تا زمانی که به یک @ true @ love منجر شود یا اینکه رفتار شخصیت هایش را به نوعی محکوم کند. من تمایل به تکیه به تفکر آن را واقعا محکوم نیست هر چند. احتمالا چیزی را از دست دادم، مطمئنم. از آنجا که مطمئن نبودن آنچه که یک کتاب گفته می شود، معمولا کتاب خطا نیست. در بعضی مواقع باید آن را به نامSex در زمان شبدر، به عنوان @ love @ به جای @ sex @ تقریبا به طور مداوم استفاده می شود و بدیهی است که این ها دو چیز بسیار متفاوت هستند.
مشاهده لینک اصلی
5 متناوب، ارگانیک، تجزیه .... @ ستاره. 8th Favorite Read of 2016 اشتباه نکنید که این کتاب درباره عشق است. این کتاب در مورد نکته بسیار رایج است. اما از نظر زنان، که از مردان استفاده می کنند، مرگ و میر بدن، تمدن، بیماری، فقر، ثروت به سرقت رفته، سوبستر بودن ، برده داری. سوءاستفاده جنسی در پوشش راهنمایی های والدین. از بین بردن مادران بیش از حد دلسرد، پسران را از نظر روحی و از بین بردن دختران رنج می برند. زیبایی و آرامش بسیار کم. سایه های پوست به عنوان کلاس و ثروت مهم است. ناسازگاری، شعر و سال های خالی ناامیدی ناامید کننده. رات، عطر و بوی نامطبوع شیرین، دزدی و تاریخ ناشناخته. نه، اشتباه نگیرید - این کتاب در مورد عشق نیست. هرچیزی جز.
مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** من این کتاب را دوست ندارم. (این یک لیست بود، اما بعد متوجه شدم این تنها دلیل من است.) فلورنتینو آریزا یک کودک است. به طور جدی، مادرش به او می دهد هر چه او می خواهد، و او تلاش می کند تا همه چیز را برای او درست کند، و او بسیار بسیار ... اگر امروز زندگی می کرد، او یکی از آن بچه های ایمو emo با موهای رنگ شده سیاه و سفید خواهد شد خط چشم و مجلات پر از شعر بد (او در کتاب کتاب شعر بد نوشته می کند)، تمامNobody به من، @ و فقط یک grating، مکث زمان، نوع تعمیر و نگهداری بالا است. او رفتار او را به هر نحوی که می تواند انجام دهد، منطقی می کند، بنابراین او هرگز احساس نمی کند که کاری اشتباه انجام می دهد. من بی صبرانه با او رو به رو شدم؛ من می خواستم او را با گردنش بچرخانم و بشنوم، @ GET OVER IT !!! @ من هیچ تحملی برای این نوع رفتار ندارم. بعضی وقتها در طول اغتشاش 600، می گوید فلورنتینو آریزا فکر می کرد وقتی که یک زن گفت \"نه\" او واقعا چیز دیگری را معنا می کند (این یک عبارتی است). این چیز دیگری است که من برای تحمل آن ندارم. بنابراین، هنگامی که او در توجه خود به Fermina Daza پایبند بود، حتی پس از ریختن احساسات خود را کاملا روشن (TWICE)، و او را به فکر خود آمد، آن را توجیه رفتار خود را. من فکر نمی کنم او باید برای آن پاداش بگیرد. من فکر می کنم او باید به لگد زده شود. Fermina Daza تقریبا دوست داشتنی بود؛ من تقریبا آنجا بودم، اما بعد متوجه شدم که هیچ چیز واقعا دوست داشتنی در مورد او وجود ندارد. او کارآمد و سازمان یافته بود، او رفتار خوبی داشت و خسته کننده بود. چرا مردان او را دوست داشتند؟ او چه چیزی را پیشنهاد داد؟ من نمی دانم. من مانند جووالان اروبیو دوست داشتم. البته او در فصل اول میمیرد. به نظر میرسید که کتاب در FOREVER کشید؛ من به انتهای یک فصل نگاهی انداختم و عصبانی شدم، @ Forty-two more pages. @ (فصل ها طولانی هستند.) هر چند که دو هفته به نظر نمی آید طولانی مدت است، مدت زمان زیادی برای من برای خواندن یک کتاب به ویژه آن که یک هزار صفحه طول نیاورده و در زبان الیزابت انگلیسی نوشته شده است. من فکر نمیکنم این نوعی داستان عاشقانه باشد. مانند Wuthering Heights، داستان داستان عشق و غم انگیز و یا یک داستان وسوسه انگیز؛ هیچکدام از شخصیتها هیچ کدام از صفات را که من با عشق مرتبط می سازند، نشان می دهند، یکی که - رئیس، من می گویم - خودخواهی است. هیچ کدام از آنها مایل به قرار دادن هر کس دیگری در بالای خود بودند، و شاید این به همین دلیل من به خصوص برای آنها و یا برای این کتاب مراقبت نداشتم. در اینجا یک بررسی عمیق تر در اینجا نوشته شده است.
مشاهده لینک اصلی
این بررسی در حال حاضر نیز در مجله ادبی Bombay (TBLM) موجود است: ظرفیت بی نهایت برای توهم کلمات کلیدی من در مورد بیان: آنها در حال حاضر الهه تاج خود را دارند. ظرفیت نامطلوب برای رنگ آمیزی\nجادوگر جایی است؟ یک صد سال تنهایی یکی از رمانهای مورد علاقه من است. به همین دلیل وقتی شروع به خواندن عشق در زمان کالبد شکافی کردم، یکی از چیزهایی که متوجه شدم بلافاصله فقدان مارک ظریف سحر و جادو بود که از آن لذت بردم. من آن را از دست دادم و به دنبال آن بودم. من آن را به سختی می خواستم و انتظار می رفت که یک مجتمع شاد و خوش تیپ باشد. اما این نباید باشد. همانطور که پینچون می گوید: «واقعیت عشق و احتمال انقراض نهایی آن، نیروی راننده ی عشق می شود»، در حالی که جادو در تمام جنبه ها و اشکال آن، محاصره می شود یا â € حداقل با توجه بیشتر در خدمت چشم انداز گسترش یافته، بالغ، تاریک تر از قبل، اما نه کمتر clementâ € . چرا این حاشیه قرار دادن فوق العاده؟ چرا این عمدی به سمت واقع گرایی حرکت می کند؟ چرا هیچ سحر و جادو؟ من همچنان از خواندن و خواندن خودم خواسته ام. آیا من باید درک کنم که این به این دلیل است که عشق به خودی خود سحر و جادو است؟ این خیلی شبیه است حتی برای ماورک که هرگز از صحبت کردن به من نرسید، اگر به آن نیاز داشته باشد، گفته می شود. یا این که عشق در زمان کالبد به عنوان محصول یک نویسنده با تجربه تر دیده می شود، که دیگر نیازی به منابع واقع گرایی سحر و جادو و بیش از حد به خواننده را شگفت زده نمی کند؟ یک چیز مطمئن بود، عشق در زمان کالبد شکافی نه تنها در مورد عشق، حتی زمانی که هر صفحه را سوراخ می کند. در حقيقت، از طريق شخصيتها و منافع عظيم و شغلي خود، کل دوره و تمام طبقات اجتماعي را شامل مي شود که بيش از پنجاه سال عمر لاتين آمريکا را از دهه هاي گذشته تا قرن نوزدهم تا دو يا سه اول در حالی که در مقیاس بسیار کوچکتر از یک صد سال تنهایی، در طول زمان کالبد شکسته است، با جنگهای داخلی کلمبیا در این دوره، و خشونت در آن روز بروز می کند. با این حال میراسک می خواهد این نگرانی های تاریخی و سیاسی را به طور قابل توجهی توسط خواننده منتقل کند. در حالی که یک صد سال حبس تم های سیاسی را با استفاده از اسطوره، فانتزی، حیرت انگیز و واقع گرایی سحر آمیز پنهان می کند، عشق در زمان هراس آنها را از طریق تصویری از عشیره ای که همیشه گمراه کننده و تقریبا غیر واقعی است، کنوانسیون های هر داستان عاشقانه ممکن است خواننده برود. در زمان گرسنگی، اغلب به دلیل این چرخش به سوی رئالیسم عجیب و غریب، به این تهاجم تاریخی گاه به گاه از روایت، کاملا تلخ است. بسیاری از این واقع گرایی ناشی از مرگ و زوال است - تم های مرکزی رمان. با این حال، ماورکز به طور کامل در مورد ایدهالیست هم تکیه ندارد. در حقیقت او نه یک نویسنده ایده آلیست یا یک واقعیت است - او فقط یک سخنرانی فوق العاده بلاغی است که از نقطه نظر دوران قدیم و حکمت او سخن می گوید. به نظر من، عشق در زمان شبدر، یک رمان با شکوه وحشتناک است، هرچند ما جادوگری استادانه رکورا آن را خوب می کند، با آبشارهای کلامش از توصیف ها و وسوسه انگیز بودن روایتش. رمان های مروارید تقریبا همیشه غم انگیز هستند. آنها آخرالزمانی هستند. آنها از بین می روند. پس چرا محبوبیت؟ چرا ما آنها را دوست داریم؟ چرا ما ارتقا می یابیم؟ آیا این امر به دلیل مبالغه مشتاقانه ماورکوز است؟ من فکر می کنم این به خاطر قهرمانی کوکوشوتی از افرادی است که این جهان محکوم شده را جمع می کنند. این قهرمانی است که حوادث آخرالزمانی را پوشانده است که مانند ابرهای طوفانی در سراسر پس از همه، در نظر بگیرید که در طول تمام وقت او منتظر با Fermina دوباره صحبت کنید (پنجاه و یک سال، نه ماه، و چهار روز) فلورانس Ariza بی رحمانه است و هرگز حتی از دست کم کوچکترین امید. هیچ چیز نمی تواند این مرد را لرزاند: \"و چه مدت فکر می کنید که ما می توانیم این آزار و اذیت را ادامه دهیم؟\" او پرسید. فلورنتینو آریزا پاسخ خود را برای پنجاه و سه سال، هفت ماه و یازده روز و شب \".\" \"پس،\" او گفت. قلب تاریکی: مرگ و آمپر؛ افتادن\nمن خیلی دوست دارم در مورد این رمان شگفت انگیز صحبت کنم. موضوعات زیادی وجود دارد که می توانند مورد بررسی قرار گیرند. اما در این بررسی من سعی خواهم کرد تا بر روی شروع و پایان این رمان پیچیده ساختار تمرکز کنم و سعی خواهم کرد موضوعی را توضیح دهم که عدم وجود سحر و جادو را توضیح دهد. کل رمان یک بوم بسیار وسیع است که در یک بررسی بررسی شود. برای این، من خود را محدود به موضوعات گسترده مرگ، افتادگی و \u0026 amp؛ رستگاری و اجازه دادن به جنبه های سیاسی، زیست محیطی، اجتماعی و شخصی این تم ها را به بازی کردن خود در زیر جریان، بنابراین سخن گفتن. موسسات عشق: اختراع عشق او آگاه بود که او او را دوست ندارد. او با او ازدواج کرده بود؛ زیرا او ستایش، جدیت او، قدرتش و همچنین بعضی از غرور را از خود به نمایش گذاشت، اما همانطور که او برای اولین بار او را بوسید، مطمئنا هیچ مانعی برای عشق واقعی او نیست. آنها از آن صحبت نکردند که اول ...
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب عشق سالهای وبا
خرید کتاب عشق سالهای وبا
جستجوی کتاب عشق سالهای وبا در گودریدز
عشق در سالهای وبا - گابریل گارسیا مارکز (ققنوس) ادبیات
عنوان: عشق در زمان وبا؛ نویسنده: گابریل گارسیا مارکز؛ مترجم: بهمن فرزانه؛ تهران، ققنوس، 1385، در 542 ص؛
عنوان: عشق سالهای وبا؛ مترجم: مهناز سیف طلوعی؛ تهران، نشر نیک، 1373، در 512 ص؛ چاپ قبلی، مدبر، 1369، در 508 ص
عنوان: عشق سالهای وبا؛ مترجم: کیومرث پارسای؛ تهران، آریابان، 1385، در 520 ص؛ چاپ سیزدهم اردیبهشت 1393، در 520 ص
عنوان: عشق در سالهای وبا؛ مترجم: اسماعیل قهرمانی؛ تهران، روزگار، 1383، در 525 ص؛ چاپ پنجم زمستان 1388
عشق سالهای وبا، در باره ی یک عشق قدیمی، بین یک دختر و پسر و زنده شدن دوباره عشق بین آنها در زمان پیری و پس از درگذشت شوهر دختر است. در این داستان زیبا و عاشقانه، روحیات شخصیتها بخوبی تصویر شده است. قسمت هایی از کتاب: عقل زمانی به سراغ انسان میآید که دیگر کاری از پیش نمیبرد
مقدمه مترجم: عشق سرخ است؛ سرخ سرخ، به رنگ خون، با همان صلابت، که از عقیق زخم سینه، به بیرون میتراود و شقايق و لاله، بر گستره ی زمين، میپرورد. عشق آبی نيست؛ اگر اندوهی دارد، میرا و فانی، و شادیهایش اما، جاودانی ست. هرگز نمیمیرد، جان میبخشد، و گاهی نيز، جان میستاند؛ ولی هميشه، زنده است
تنها در صورتی در لحظه ی مرگ افسوس خواهم خورد که مرگم به خاطر عشق نباشد
هرچه در مورد یک عشق اتفاق بیافتد بر همه عشقها در سراسر جهان اثر خواهد گذاشت
ا. شربیانی
مشاهده لینک اصلی
من مدتها دربارهي اين موضوع تعمق كردهام و چون مدت زماني، خيلي برايم مهم شده بود شب و روز غرق اين فكر بودم كه: چرا زن و مرد پس از اينكه مدتي از زمان ازدواجشان گذشت و ازدواجشان @دچار@ مقولهي @زمان@ شد، نسبت به يكديگر سرد ميشوند؟
و يا حضور يكديگر برايشان عادي ميشود؟
و يا به هم @عـادت@ ميكنند؟
و يا براي حفظ منافع به زندگي مشترك ادامه ميدهند؟
نه زن ديگر در چشم مرد زيباترين و نابترين زن جهان است(البته اگر مرد اين ديدگاه را قبل از ازدواج نسبت به همسر خود داشته بود) و نه به چشم زن، همسر آن استواري و اطمينان و مردانگي را ميتواند به وي منتقل ميكند. واقعاً چرا اين گونه ميشود؟
چرا آن گوهر كه من @عشق@ مي ناممش در طول زمان دچار روزمرگي و ابتذال ميشود و در آخر معلوم ميشود عشقي در كار نبود و آن چيزي هم كه خيال ميكردند عشق بود بيشتر به درد مرغ عشق ميخورد تا آنان
و آيا اصلاً ازدواج شيوه يا راهكار خوب و مناسبي براي تداوم و بقاي @عـشــق@ است؟
دربارهي اين موضوع سخن بسيار است و در اين مختصر مجال نميگنجد؛ اما اين مقدمه را آوردم تا بگويم (فلورنتينو آريثا) قهرمان مرد داستان (عشق در زمان وبا) عاشق واقعي قهرمان زن داستان يعني (فرمينا داثا) ميشود و به قول انگليسي زبانها @در عشق او فرو ميرود@. در ابتدا رابطهي اين دو نفر پا ميگيرد و هر دو از اين رابطه شادند و راضي. ولي طبق همهي امور اين جهان و به قول (روباه داستان شازده كوچولو): @ هميشه يه پاي قضيه ميلنگه @ و در اين رابطه، يك سفر باعث لنگيدن اين رابطه ميشود. سفري كه پدر دختر براي بيرون كردن خاطر پسر از ذهن دختر خود انجام ميدهد و دختر رهسپار اين سفر ميگردد. به قول اخوان
نه مهر فسون، نه ماه جادو كرد
نفرين به سفر كه هر چه كرد او كرد
بله. بعد از دو يا سه سال كه پسر داستان ما كه حالا مردي شده و شب و روز
خود را در انتظار اين عشق خود در تب و تاب زندگي ميكرده ميفهمد كه (فرمينا داثا) برگشته و زيباتر و @بانــو@تر از گذشته در بازار قدم بر ميدارد و مرد داستان (عشق در زمان وبا) با دسته گلي در يك دست و قلب خود در دست ديگر به دنبال او در بازار ميگردد تا خود را نشان دهد اما عكسالعمل فرمينا داثا از ديدن فلورنتينو آريثا ديدنيست و يا بهتر است بگوييم مثالزدنيست
به هر حال، روايت (گابريل گارسيا ماركز) از اين مرد و زن در داستان (عشق در زمان وبا) خواندني ست و از آن خواندنيتر نام بسيار زيباي اين كتاب است: عشــق در زمان وبا: آنچنان كه ميدانيم بيماري @وبا@ نماد مرگ و پايان زندگيست و اين چه اكسيري است كه در دل مرگ و نيستي ميتواند پايدار و زنده بماند؟
اگر زندگي باشد، مرگ قصهاش را به راحتي كوتاه ميكند؛ پس اين اكسير چيست؟
اين چه اكسيريست كه از ابتداي خلقت جهان تا پايان آن، مردمان به دنبال آن هستند و شب و روز خود را دنبال يافتنش ميگذرانند و به قول مولاي روم، آرزوي آن را دارند
آن چه يافت مينشود، آنم آرزوست
آن چيز كه @يافت مينشود@ و در روز چراغ به دست گرد شهر دنبال آن ميگردند، چيست؟
مشاهده لینک اصلی
بگذارید من را ببخشید، بچه ها. من مارکز را دوست دارم من فکر می کنم نوشتن او بسیار زیبا است، تنظیمات او تحریک آمیز و استادانه به تصویر کشیده است، و بله، کتاب های او بسیار عاشقانه است، و من همیشه لذت بردن از واقع گرایی جادویی (این ممکن است بیشتر از آن آخرین بیت استفاده می شود). بیست صفحۀ آخر این کتاب حتی منزه بود که من را به عاشقانه داستان بکشد، و من متوجه شدم که در نهایت واقعا در این داستان عاشقانه به جای اینکه به صورت مبهمی از بین رفته (به خوبی آنجا بمانم) سرمایه گذاری کنم. به نظر من، حتی یک نقل قول واقعا خوب را نقل قول کردم: به نظر می رسید که آنها بیش از کلواری دشوار زندگی زناشویی پراکنده بودند و به قلب عشق رفته بودند. آنها با هم در سکوت بودند مانند یک زن و شوهر قدیمی از زندگی زودگذر، فراتر از مشکلات اشتیاق، فراتر از خیانت وحشیانه امید و فانتوم های ناامیدی: فراتر از عشق. زیرا آنها با هم به اندازه کافی بلند زندگی می کردند تا بدانند عشق همیشه دوست داشتنی است، هر زمان و هر جا، اما محکم تر بود آن را نزدیک تر به مرگ. @ مشاهده کنید؟ این خیلی زیباست، و حتی اگر من داستان خودم را دوست نداشتم، هنوز هم نوشتن را دوست داشتم. بنابراین، سگ ها، متهمین Marquez را مجاز می شمارند و اجازه می دهند تا به بخش قابل توجهی از بررسی دست یابند. هشدار عادلانه به همه کسانی که از این مرحله ادامه می دهند: من آماده ام تا کلاه خشم فمینیستم را فریاد بزنم و از فرهنگ تجاوز جنسی فریاد بزنم. کسانی که قصد دارند دیدگاه هایی را به من بگویند که به من احتیاج دارند یا به من گفته اند که کتاب را اشتباه گرفته ام، به خاطر داشته باشید که شما هشدار داده اید. مراقب باشید، برای این جسارت و فمینیسم عجله دارید. چیزی که من در مورد خواندن آن در مورد خودم آموختم: من برای کتاب های مربوط به وسواس که به عنوان عشق پوشیده شده است، هیچ صبر و شکیبایی ندارم. من از آن در \"گرگ و میش\" متنفر بودم، از این در Wuthering Heights نفرت داشتم، آن را در \"فانتوم اپرا\" نفرت کردم، و از اینجا متنفر شدم. یکی از دلایلی که من تصمیم گرفتم این بود که فرمینا دازا در مورد فلورنتینو آریزا به شدت احساس کند. اما او او را دوست نداشت. برای او، عاشقانه او در نوجوانانش کوتاه بود و وقتی او از سفر خود برگشت، او را دوست داشت. او ادامه داد: او را دوست ندارد، تا زمانی که او را می پوشد (پس از نوشتن نامه های خود را به طور مداوم با وجود او به صراحت به او گفتن از زندگی کردن از او دمار از روزگارمان درآورد) و او اساسا شانه های شانه هایش را می شکند و می گوید، خوب، ممکن است. درسهایی که مردان می توانند از این کتاب بگیرند این است که اگر یک زن می گوید @ no @ (به عنوان فرمیا اغلب و به روشنی به فلورنتینو می گوید)، واقعا به معنای آن است، @ من می توانم ذهنم را عوض کنم. @ NOPE. NOPE NOPE NOPE. این فیلسوف خوب نیست و به همین دلیل است که فرهنگ روپیه وجود دارد. هیچ وسیله ای هیچوقت ندیده اید. اگر یک زن به شما می گوید که تنها خود را ترک می کند، شما تنها او را ترک می کنید. فلورنتینو هنوز چیزی را که در حالی که ادعا می شود در عشق با Fermina است حرکت می دهد، به دلیل اینکه او یک مرد است و این که چگونه کار می کند، هنوز به یاد نداشتن آن است که فانتزی برای او در حدود پنجاه سال داشته است. کدام من را به نقطهنظر بعدی من نزدیک می کند: این کتاب عاشقانه تجاوز می کند. (شما هنوز می توانید بیرون بیایید، بچه ها - تنها از این جا بدتر می شود) فلورنتینو اولین بار خود را متواضعانه از دست داد. در حالی که در یک کشتی مسافرت می کرد، یک زن او را به داخل کابینش می کشاند و او را مجبور می کند رابطه جنسی داشته باشد او سپس فلورنتینو در عشق با او می افتد. از آنجا که البته او دارد. من مایل بودم این صحنه را به تصور غلط رایج که منجر به حمله جنسی به مردان نمی شود گچ می کنم زیرا مردان سگ های سفت هستند که همیشه برای جنس هستند بدون توجه به چه چیز - خوب، هر چه، اجازه دهید آن را بروید. اما پس از آن، یک شخصیت کوچک زن توصیف زمان مورد تجاوز جنسی، و من رفتن به شما اجازه بچه ها این را بخوانید در حالی که من تمرینات یوگا در گوشه و ده تا به آرامی شمارش: @ هنگامی که او هنوز خیلی جوان است، قوی، قادر مردی که صورت او هرگز ندیده بود، او را به زحمت، او را بر روی اسکله فرود آورد، لباس او را پاره پاره کرد، و عشق او را فریاد زد و فریاد زد. دروغ گفتن بر روی سنگ، بدن او با برش ها و کبودی ها پوشیده شده بود، او می خواست که این مرد برای همیشه باقی بماند تا بتواند از آغوشش در عشقش بمیرد. @ ... دوباره با احساس: NOPE.AND سپس، به عنوان pedofilic خزنده گیلاس در بالای این سگ های تجاوز جنسی، فلورنتینا آخرین رابطه با یک کودک است. هنگامی که او در شصت سالگی است. بهترین نکته این است که او حتی از دفاع کلاسیک pedophiles ازyes استفاده نمی کند، shes جوان است، اما او ACTS مانند یک زن بالغ! @ نه فلورنتینو می بیند که این کودک می شود سیگار کشیدن داغ هنگامی که او رشد می کند و تصمیم می گیرد که او نمی تواند صبر کند. سپس این گذر اتفاق می افتد: @ او هنوز کودک بود در هر معنایی از کلمه، با پایه در دندان های خود و شکاف مدرسه ابتدایی در زانو های او، اما او را دیدم به زودی نوع زن او به زودی می شود، و او در طول یک سال آهسته از شنبه ها در سیرک، یکشنبه ها در پارک با بستنی، دیرهنگام های کودکانه، او را کشت، و او اعتماد به نفس خود را به دست آورد، او محبت خود را به دست آورد، او را با دست به رهبری، با مهربان مهربان پدربزرگ، به سوی کشتار مخفی خود است. @ قهرمان عشق در زمان شبدر، خانم ها و آقایان. اجازه می دهد او را به دور از applause.If هر کسی می خواهد به من در گوشه بنشینم، من برای بقیه هفته ماندن در اینجا.
مشاهده لینک اصلی
من قبلا خوانده ام \"صد سال حبس\" @ و من آن را خیلی دوست داشتم و من تحت عنوانLove در زمان cholera @ قرار گرفتم، بنابراین من فکر کردم Id آن را بخوانید.در صفحات اول چند تا به حال من درک کردم من مانند آن، اما گاهی اوقات کمی طول می کشد تا کتاب گرم شود. به علاوه من دوست ندارم یک کتاب را شروع کنم و نه آن را به اتمام برسانم؛ زیرا من می دانم که هرگز به یک کتاب نخواهم رسید، زیرا من آن را دوست نداشتم و اگر بخواهم آن را بخوانم، هرگز نمی دانستم که آیا بقیه آی تی. بنابراین من قدم برداشتم و کل کتاب را تکمیل کردم. ابتدا، واقع گرایی جادویی که 100 سال پیش ساخته بود. از Solitude @ بنابراین جذب به عنوان شایع در @ Cholera بود. @ من در واقع آن را تنها چند بار در کل رمان دیدم، مگر اینکه آن را خیلی خوب انجام شده است که آن را فقط به طور کامل بافته شده در کتاب و من متوجه نشدم. من شک دارم، هرچند ... اما این آسان بود که از دست بروم؛ منظورم این بود که یک کتاب دیگر بود، به طوری که باید از @ 100 ... Solitude متفاوت بود. @ اما من حدس می زنم که طرف محافظه کار / مذهبی من با بقیه کتاب آشفته است. این همه را به عنوان باور نکردنی جنس گرا به تصویر می کشد. مردان، زنان، همه. و نه @ به لحاظ اخلاقی @ بنابراین، اگر شما می دانید منظور من چیست. هر کس در اطراف، در حالی که ازدواج کرده و در حالی که ازدواج نکرده، می خوابد. به نظر می رسد که تن کتاب به این معنی است که انتظار می رود - کاملا صریحا، مثل بیشتر جنس شخص، اغلب اوقات با افراد بیشتری، طبیعی تر و به طریقی بیشتر وعده داده شده است. با این حال، من به طور کلی خیلی کمرنگ نیستم، اما در مورد جزئیات داستان و واکنشهای آنها نسبت به آنها، اما در حال حاضر. در حال حاضر این کتاب در لیست باشگاه کتاب اراش است و او گفت: @ بزرگترین داستان عشق @ shes شنیده می شود. خوب ... اگر یک داستان عاشقانه خوب با کسی @ waiting @ برای عشق واقعی خود باشد، جایی که انتظار برای داشتن رابطه جنسی با همه چیز است که حرکت می کند. و اکنون آنها یک فیلم ساختند. تگ می گوید: \"فلورنتینو\"، که توسط جوان زیبا Fermina رد شده است، بیشتر زندگی بزرگسال خود را به امور بدنی اختصاص می دهد به عنوان یک تلاش ناامید کننده برای بهبودی قلب شکسته اش. @ ؟؟ من حدس می زنم می بینم که چگونه می توانید این کتاب را بخوانید. من حدس می زنم که من فقط کتاب هایی را که در آن جنبه های بدنی مرکز هستند ترجیح می دهم. و من آن را ندیده ام. من به نظر نمی رسید که امور بدنی یک تلاش ناامید کننده برای بهبودی قلب شکسته بود. به نظر می رسید که او فقط می خواست رابطه جنسی را در آن لحظه داشته باشد. سوتوحت هشدار صوتی، اما نه واقعا ::::: شما نمی توانید خود را یک باکره اعلام کنید فقط B / C شما صدها نفر از شما تا به حال رابطه جنسی قبل ازone عشق واقعی شما را دوست ندارد. @ چیزی که من را ناراحت من فکر کردم که در پایان من نمیتوانستم بگویم که آیا رمان یک زندگی فریبکارانه را تحقق می بخشد تا زمانی که به یک @ true @ love منجر شود یا اینکه رفتار شخصیت هایش را به نوعی محکوم کند. من تمایل به تکیه به تفکر آن را واقعا محکوم نیست هر چند. احتمالا چیزی را از دست دادم، مطمئنم. از آنجا که مطمئن نبودن آنچه که یک کتاب گفته می شود، معمولا کتاب خطا نیست. در بعضی مواقع باید آن را به نامSex در زمان شبدر، به عنوان @ love @ به جای @ sex @ تقریبا به طور مداوم استفاده می شود و بدیهی است که این ها دو چیز بسیار متفاوت هستند.
مشاهده لینک اصلی
5 متناوب، ارگانیک، تجزیه .... @ ستاره. 8th Favorite Read of 2016 اشتباه نکنید که این کتاب درباره عشق است. این کتاب در مورد نکته بسیار رایج است. اما از نظر زنان، که از مردان استفاده می کنند، مرگ و میر بدن، تمدن، بیماری، فقر، ثروت به سرقت رفته، سوبستر بودن ، برده داری. سوءاستفاده جنسی در پوشش راهنمایی های والدین. از بین بردن مادران بیش از حد دلسرد، پسران را از نظر روحی و از بین بردن دختران رنج می برند. زیبایی و آرامش بسیار کم. سایه های پوست به عنوان کلاس و ثروت مهم است. ناسازگاری، شعر و سال های خالی ناامیدی ناامید کننده. رات، عطر و بوی نامطبوع شیرین، دزدی و تاریخ ناشناخته. نه، اشتباه نگیرید - این کتاب در مورد عشق نیست. هرچیزی جز.
مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** من این کتاب را دوست ندارم. (این یک لیست بود، اما بعد متوجه شدم این تنها دلیل من است.) فلورنتینو آریزا یک کودک است. به طور جدی، مادرش به او می دهد هر چه او می خواهد، و او تلاش می کند تا همه چیز را برای او درست کند، و او بسیار بسیار ... اگر امروز زندگی می کرد، او یکی از آن بچه های ایمو emo با موهای رنگ شده سیاه و سفید خواهد شد خط چشم و مجلات پر از شعر بد (او در کتاب کتاب شعر بد نوشته می کند)، تمامNobody به من، @ و فقط یک grating، مکث زمان، نوع تعمیر و نگهداری بالا است. او رفتار او را به هر نحوی که می تواند انجام دهد، منطقی می کند، بنابراین او هرگز احساس نمی کند که کاری اشتباه انجام می دهد. من بی صبرانه با او رو به رو شدم؛ من می خواستم او را با گردنش بچرخانم و بشنوم، @ GET OVER IT !!! @ من هیچ تحملی برای این نوع رفتار ندارم. بعضی وقتها در طول اغتشاش 600، می گوید فلورنتینو آریزا فکر می کرد وقتی که یک زن گفت \"نه\" او واقعا چیز دیگری را معنا می کند (این یک عبارتی است). این چیز دیگری است که من برای تحمل آن ندارم. بنابراین، هنگامی که او در توجه خود به Fermina Daza پایبند بود، حتی پس از ریختن احساسات خود را کاملا روشن (TWICE)، و او را به فکر خود آمد، آن را توجیه رفتار خود را. من فکر نمی کنم او باید برای آن پاداش بگیرد. من فکر می کنم او باید به لگد زده شود. Fermina Daza تقریبا دوست داشتنی بود؛ من تقریبا آنجا بودم، اما بعد متوجه شدم که هیچ چیز واقعا دوست داشتنی در مورد او وجود ندارد. او کارآمد و سازمان یافته بود، او رفتار خوبی داشت و خسته کننده بود. چرا مردان او را دوست داشتند؟ او چه چیزی را پیشنهاد داد؟ من نمی دانم. من مانند جووالان اروبیو دوست داشتم. البته او در فصل اول میمیرد. به نظر میرسید که کتاب در FOREVER کشید؛ من به انتهای یک فصل نگاهی انداختم و عصبانی شدم، @ Forty-two more pages. @ (فصل ها طولانی هستند.) هر چند که دو هفته به نظر نمی آید طولانی مدت است، مدت زمان زیادی برای من برای خواندن یک کتاب به ویژه آن که یک هزار صفحه طول نیاورده و در زبان الیزابت انگلیسی نوشته شده است. من فکر نمیکنم این نوعی داستان عاشقانه باشد. مانند Wuthering Heights، داستان داستان عشق و غم انگیز و یا یک داستان وسوسه انگیز؛ هیچکدام از شخصیتها هیچ کدام از صفات را که من با عشق مرتبط می سازند، نشان می دهند، یکی که - رئیس، من می گویم - خودخواهی است. هیچ کدام از آنها مایل به قرار دادن هر کس دیگری در بالای خود بودند، و شاید این به همین دلیل من به خصوص برای آنها و یا برای این کتاب مراقبت نداشتم. در اینجا یک بررسی عمیق تر در اینجا نوشته شده است.
مشاهده لینک اصلی
این بررسی در حال حاضر نیز در مجله ادبی Bombay (TBLM) موجود است: ظرفیت بی نهایت برای توهم کلمات کلیدی من در مورد بیان: آنها در حال حاضر الهه تاج خود را دارند. ظرفیت نامطلوب برای رنگ آمیزی\nجادوگر جایی است؟ یک صد سال تنهایی یکی از رمانهای مورد علاقه من است. به همین دلیل وقتی شروع به خواندن عشق در زمان کالبد شکافی کردم، یکی از چیزهایی که متوجه شدم بلافاصله فقدان مارک ظریف سحر و جادو بود که از آن لذت بردم. من آن را از دست دادم و به دنبال آن بودم. من آن را به سختی می خواستم و انتظار می رفت که یک مجتمع شاد و خوش تیپ باشد. اما این نباید باشد. همانطور که پینچون می گوید: «واقعیت عشق و احتمال انقراض نهایی آن، نیروی راننده ی عشق می شود»، در حالی که جادو در تمام جنبه ها و اشکال آن، محاصره می شود یا â € حداقل با توجه بیشتر در خدمت چشم انداز گسترش یافته، بالغ، تاریک تر از قبل، اما نه کمتر clementâ € . چرا این حاشیه قرار دادن فوق العاده؟ چرا این عمدی به سمت واقع گرایی حرکت می کند؟ چرا هیچ سحر و جادو؟ من همچنان از خواندن و خواندن خودم خواسته ام. آیا من باید درک کنم که این به این دلیل است که عشق به خودی خود سحر و جادو است؟ این خیلی شبیه است حتی برای ماورک که هرگز از صحبت کردن به من نرسید، اگر به آن نیاز داشته باشد، گفته می شود. یا این که عشق در زمان کالبد به عنوان محصول یک نویسنده با تجربه تر دیده می شود، که دیگر نیازی به منابع واقع گرایی سحر و جادو و بیش از حد به خواننده را شگفت زده نمی کند؟ یک چیز مطمئن بود، عشق در زمان کالبد شکافی نه تنها در مورد عشق، حتی زمانی که هر صفحه را سوراخ می کند. در حقيقت، از طريق شخصيتها و منافع عظيم و شغلي خود، کل دوره و تمام طبقات اجتماعي را شامل مي شود که بيش از پنجاه سال عمر لاتين آمريکا را از دهه هاي گذشته تا قرن نوزدهم تا دو يا سه اول در حالی که در مقیاس بسیار کوچکتر از یک صد سال تنهایی، در طول زمان کالبد شکسته است، با جنگهای داخلی کلمبیا در این دوره، و خشونت در آن روز بروز می کند. با این حال میراسک می خواهد این نگرانی های تاریخی و سیاسی را به طور قابل توجهی توسط خواننده منتقل کند. در حالی که یک صد سال حبس تم های سیاسی را با استفاده از اسطوره، فانتزی، حیرت انگیز و واقع گرایی سحر آمیز پنهان می کند، عشق در زمان هراس آنها را از طریق تصویری از عشیره ای که همیشه گمراه کننده و تقریبا غیر واقعی است، کنوانسیون های هر داستان عاشقانه ممکن است خواننده برود. در زمان گرسنگی، اغلب به دلیل این چرخش به سوی رئالیسم عجیب و غریب، به این تهاجم تاریخی گاه به گاه از روایت، کاملا تلخ است. بسیاری از این واقع گرایی ناشی از مرگ و زوال است - تم های مرکزی رمان. با این حال، ماورکز به طور کامل در مورد ایدهالیست هم تکیه ندارد. در حقیقت او نه یک نویسنده ایده آلیست یا یک واقعیت است - او فقط یک سخنرانی فوق العاده بلاغی است که از نقطه نظر دوران قدیم و حکمت او سخن می گوید. به نظر من، عشق در زمان شبدر، یک رمان با شکوه وحشتناک است، هرچند ما جادوگری استادانه رکورا آن را خوب می کند، با آبشارهای کلامش از توصیف ها و وسوسه انگیز بودن روایتش. رمان های مروارید تقریبا همیشه غم انگیز هستند. آنها آخرالزمانی هستند. آنها از بین می روند. پس چرا محبوبیت؟ چرا ما آنها را دوست داریم؟ چرا ما ارتقا می یابیم؟ آیا این امر به دلیل مبالغه مشتاقانه ماورکوز است؟ من فکر می کنم این به خاطر قهرمانی کوکوشوتی از افرادی است که این جهان محکوم شده را جمع می کنند. این قهرمانی است که حوادث آخرالزمانی را پوشانده است که مانند ابرهای طوفانی در سراسر پس از همه، در نظر بگیرید که در طول تمام وقت او منتظر با Fermina دوباره صحبت کنید (پنجاه و یک سال، نه ماه، و چهار روز) فلورانس Ariza بی رحمانه است و هرگز حتی از دست کم کوچکترین امید. هیچ چیز نمی تواند این مرد را لرزاند: \"و چه مدت فکر می کنید که ما می توانیم این آزار و اذیت را ادامه دهیم؟\" او پرسید. فلورنتینو آریزا پاسخ خود را برای پنجاه و سه سال، هفت ماه و یازده روز و شب \".\" \"پس،\" او گفت. قلب تاریکی: مرگ و آمپر؛ افتادن\nمن خیلی دوست دارم در مورد این رمان شگفت انگیز صحبت کنم. موضوعات زیادی وجود دارد که می توانند مورد بررسی قرار گیرند. اما در این بررسی من سعی خواهم کرد تا بر روی شروع و پایان این رمان پیچیده ساختار تمرکز کنم و سعی خواهم کرد موضوعی را توضیح دهم که عدم وجود سحر و جادو را توضیح دهد. کل رمان یک بوم بسیار وسیع است که در یک بررسی بررسی شود. برای این، من خود را محدود به موضوعات گسترده مرگ، افتادگی و \u0026 amp؛ رستگاری و اجازه دادن به جنبه های سیاسی، زیست محیطی، اجتماعی و شخصی این تم ها را به بازی کردن خود در زیر جریان، بنابراین سخن گفتن. موسسات عشق: اختراع عشق او آگاه بود که او او را دوست ندارد. او با او ازدواج کرده بود؛ زیرا او ستایش، جدیت او، قدرتش و همچنین بعضی از غرور را از خود به نمایش گذاشت، اما همانطور که او برای اولین بار او را بوسید، مطمئنا هیچ مانعی برای عشق واقعی او نیست. آنها از آن صحبت نکردند که اول ...
مشاهده لینک اصلی